عاقا یه روز عشقمو بردم خونه،داشتیم از هم لب میگرفتیم که یهو بابام اومد...واااای..
.
..
.
.
.
.شروع کرد به داد و بیداد کردن..عشقمو گرفت برد توحیاط پرتش کرد،وسط حیاط برگشت و گفت: یه باردیگه تو این خونه قلیون بکشی کشتمت
یه بار تو ماشین بودم بابام هم کنارم نشسته بود که با یه دختره تصادف کردم . خداییش هم اون مقصر بود . تا پیاده شدم دختره تف کرد تو صورتم .اولش میخواستم مثه جنتل من ها با دستمال صورتمو پاک کنم و لبخند بزنم ولی جام نگرفت یه اخ و تف نیم کیلویی (همراه با عفونت سینوس) انداختم توصورتش یه عده پسر که دورمون جمع شده بودن داشتن آسفالتو گاز میگرفتن . یه زنه میان سال هم بهم گفت خیلی بی شعوری منم از دهنم پرید و گفتم تازه بابا مو ندیدی . که بابام هم پیاده شد و یه من اخ و تف انداخت توصورت زنه یه پیرمرده هم به بابام گفت : تو هم خیلی بی شعوری . بابام هم گفت بابامو ندیده بودی خدایا بیامرز اگه زنده بود روی تو حتما میرید .
کلا شعور خانوادگی :-((((
و احتمالا شما :-)))))
ولی عکس العملتون :-(((((
طبق يه افسانه يوناني:
خدا بهشت را آفريد گفت به به چه زيبا
زمين را آفريد گفت به به چه زيبا
مرد را آفريد گفت به به چه زيبا
زن را آفريد:
كمي مكث كرد و گفت :
اشكال نداره آرايش ميكنه خوشگل ميشه D:
تو کلاس داشتم با دوستم پچ پچ میکردم استاد اومد با خط کش بهم اشاره کرد و گفت : تهِ این خط کش یه آدم ابله وجود داره ... منم گفتم : استاد منظورتون کدوم تهشه ... :| نمیدونم چی شد که اخراجم کرد
توتاکسی نشستم با داداش کوچیکم
اومدم کرایه بدم زود دس کرد تو جیبش بهش گفتم تا بزرگتر اینجا نشسته کوچیکتر دس تو کیفش نمیکنه…
برگشت تو چشام زل زد گفت…بزرگی به سن نیست به عقله !!!!
والا نمیشه با این دهه هشتادیا کل کل کرد بچه نیستن که دایناسورن که هنوز منقرض نشدن :|
ﺩﺧﺘﺮﺍﻥ ﺩﻡ ﺑﺨﺖ ﺑﻪ ﺩﻭ ﮔﺮﻭﻩ ﺗﻘﺴﻴﻢ ﻣﻴﺸﻦ :
.
.
.
ﮔﺮﻭﻩ ﺍﻭﻝ
ﮔﺮﻭﻩ ﺩﻭﻡ
ﺍﻳﻦ ﺩﻭ ﮔﺮﻭﻩ ﻫﻴﭻ ﻓﺮﻗﻲ ﺑﺎ ﻫﻢ ﻧﺪﺍﺭﻥ ...
ﭼﻮﻥ ﺗﻌﺪﺍﺩﺷﻮﻥ ﺧﻴﻠﻲ ﺯﻳﺎﺩ ﺑﻮﺩ،
ﺗﻮ ﻳﻪ ﮔﺮﻭﻩ ﺟﺎ ﻧﻤﻴﺸﺪﻥ،
ﺑﻪ ﺩﻭ ﮔﺮﻭﻩ ﺗﻘﺴﯿﻤﺸﻮﻥ ﮐﺮﺩﯾﻢ |:
ﺩﺧﺘﺮﻩ ﺍﻭﻣﺪﻩ ﻋﮑﺲ ﺁﻧﺠﻠﯿﻨﺎ ﺟﻮﻟﯽ ﺭﻭ ﮔﺬﺍﺷﺘﻪ ﺭﻭﯼ ﭘﺮﻭﻓﺎﯾﻠﺶ ﺑﻌﺪ ﯾﮑﯽ ﺩﯾﮕﻪ ﻫﻢ ﺍﻭﻣﺪﻩ ﮐﺎﻣﻨﺖ ﮔﺬﺍﺷﺘﻪ: ﭼﻪ ﺧﻮﺷﮕﻞ ﺷﺪﯼ!!!!
ﺍﺯ ﻫﻤﻪ ﺑﺎﺣﺎﻝ ﺗﺮ ﺍﻭﻧﻢ ﺟﻮﺍﺏ ﺩﺍﺩﻩ: ﻣﻤﻨﻮﻧﻢ ﭼﺸﺎﺗﻮﻥ ﻗﺸﻨﮓ ﻣﯿﺒﯿﻨﻪ!!
ﺑﻪ ﻧﻈﺮ ﺷﻤﺎ ﮐﻠﻤﻮ ﺑﮑﻮﺑﻢ ﺑﻪ ﺩﯾﻮﺍﺭ ﻣﺮﮔﻢ ﻃﺒﯿﻌﯽ ﺗﺮ ﺟﻠﻮﻩ ﻣﯿﮑﻨﻪ ﯾﺎ ﺑﮑﻮﺑﻢ ﺑﻪ ﺩﺭﺧﺖ؟؟؟؟؟؟
مي بينم از تو آشپزخونه صدا مياد
رفتم مي بينم داداشم هي در يخچالو باز و بسته ميکنه
ميگم: چرا همچين ميکني؟ درش کَنده شد
ميگه: دارم رفرش ميکنم ببينم چيز جديد پيدا ميکنم يا نه !!!
اي خـــدا اين خوشيــارو از مـــا نگير :|
ﯾﺎﺭﻭ ﺩﺍﺷﺖ ﻫﯽ ﺗﻒ ﻣﯿﮑﺮﺩ ﻭ ﺯﯾﺮ ﻟﺐ ﺩﺭﯼ ﻭﺭﯼ ﻣﯿﮕﻔﺖ
ﺑﻬﺶ ﮔﻔﺘم ﭼﯽ ﺷﺪﻩ؟
ﮔﻔﺖ ﺗﻮﯼ ﮐﻮﭼﻪ 6 ﻣﺘﺮﯼ ﯾﻪ ﺗﺮﯾﻠﯽ ﺩﺍﺷﺖ ﻋﻘﺐ ﻭ ﺟﻠﻮ
ﻣﯿﮑﺮﺩ
ﺩﻭﺭ ﺑﺰﻧﻪ،
ﺑﻬﺶ ﮔﻔﺘﻢ ﺁﻗﺎ ﻧﻤﯿﺸﻪ
ﮔﻔﺖ ﺍﮔﻪ ﺷﺪ ﭼﯽ؟
ﮔﻔﺘﻢ ﺑﺮﯾﻦ ﺗﻮ ﺩﻫﻨﻢ،
ﻫﯿﭽﯽ ﺩﯾﮕﻪ،ﻧﺎﻣﺮﺩ ﭼﻪ ﺩﺳﺖ ﻓﺮﻣﻮﻧﯽ ﺩﺍﺷﺖ :))