loading...
جوک/جوک ترکی/جوک رشتی/جوک لری/جوک غضنفر/جک جدید/سرزمین جوک
به وبلاگ دنیای جوک خوش آمدید

besmelah-5

دانلود آهنگ جدید


به وبلاگ دنیای جوک خوش آمدید
لطفا قبل از هر چیز این بخش را مطالعه نمائید!

تمام مطالبی که در این وبلاگ قرار میگیرد فقط محض خنده میباشد و ما قصد بی احترامی به هیچ قوم و ملیتی نداریم لطفا مطالب زیر را بخوانید با تشکر خدانگهدار





ایرانی برای ایرانی جک میسازه و به هم میخندند...

به ترک(آذری) میگن ...!!!

به لر و کرد میگن بدتر از ...!!!

به شمالی میگن بی غیرت...!!!

به اصفهانی میگن خسیس...!!!

اما...

اما من مردتر و باغیرت تر از ترک ها (آذری ها) ندیدم

اما من غیورتر و شجاع تر از لر ها و کرد ها ندیدم

من باهوش تر و مهمان نوازتر و باغیرت تر از شمالی ها ندیدم

بیشترین بیمارستان و مدرسه و کتاب خونه که خیرین ساختند رو تو اصفهان دیدم...
aghaye jok بازدید : 26 پنجشنبه 24 مرداد 1392 نظرات (1)

یک بابایی رو تو قزوین میندازن زندان، روز اول هم سلولیش ازش میپرسه: بالام جان، «

‌بچه کردی افتادی این تو؟! یارو میگه: نه آقا این حرفا چیه؟ من هیچ وقت همچی کاری

نمیکنم! قزوینیه میگه: خوب پس حتما اوا کردی؟! باز یارو میگه: نه برادر، چی میگی؟!

قزوینیه میگه: نکنه پیرمرد کردی؟! یارو میگه: آقای عزیز عفت کلام داشته باش، این

حرفا یعنی چی، من جرمم سیاسیه! قزوینیه میگه: اوووووووووف بامحموووود؟؟؟!!!

 

 

 قزوینیه میمیره، اون دنیا به علت 70 سال بچه‌بازی مستمر میندازنش قعر دوزخ، پیش  «

 

اژدهای دو سر! یک مدت میگذره طبقه‌های دیگه جهنم هی صدای آه و اوه و داد و بیداد

 

می‌شنیدن. بالاخره دو سه تا از فرشته‌ها میرن پیش رئیس جهنم میگن: این بیچاره گناه

 

داره، بگذار از پیش این اژدها بیاریمش بیرون. اونم میگه باشه. همچین که در سلول

 

قزوینیه رو باز می‌کنن، اژدهای می‌زنه بیرون، حالا ندو کی بدو! فرشته‌ها بهش میگن:

 

‌بابا خجالت بکش! آخه چرا داری در میری؟ اژدهای میگه: بابا این دهن منو سروریس

 

کرده! الان دو ماهه گیر داده که: بالام‌جان تو که دو تا سر داری، پس اونیکی کانت

 

کجاست؟!

 

 

 

 

 قزوینیه داشته بچهه رو میکرده،‌وسط کار یهو منکرات میریزه،‌اینم برای اینکه‌ «

 

صحنه سازی کنه،‌به بچهه میگه بیا حالا تو منو بکن. بچهه هی داشته سعی میکرده،

 

نمیتونسته، در همین حین افسره میرسه، زیپ شلوارشو می‌کشه پایین، میگه: بالام‌جان

 

بیا کنار، این کارا بچه بازی نیست!

 

 

 

 

 تو یکی از دهات قزوین، ملت برای بار اول یه میوه انجیر پیدا می‌کنن. خلاصه سر در  «

 

نمیارن چه موجودیه، میبرنش پیش ملای شهر، میپرسن این چیه؟ ملاهه یک نگاهی به انجیره

 

میکنه، میگه: بالام جان من باید یک مقدار تحقیقات رو این بکنم، فردا بیاین جوابشو

 

بهتون بدم. ملت میرن دنبال کار و کاسبیشون، فردا برمیگردن، میپرسن: خوب ملا بالاخره

 

این یارو چیه؟ ملا میگه: بالام جان، شیره بوده مالاندن…یک کمی گردالاندن…خشخاش توش

 

پاشاندن…چوب به کو ن  ش نشاندن…تازه شده گلابی!

 

 

 

 

 

 

 

قزوینیه میره آمریکا، وقتی برمیگرده دوتا بچه با خودش میاره، یکی سفید یکی سیاه. «

ازش می‌پرسند: این سیاه رو دیگه برا چی اوردی؟ میگه: بالام‌جان این واسه ماه محرمه

 

 

قزوینیه بعد نماز به بقیه میگه: بغل دستی: قبول باشه، جلویی: حال دادی، پشت سری: «

 

حالتو میگیرم.

 


 

ارسال نظر برای این مطلب
این نظر توسط opset در تاریخ 1392/05/24 و 12:58 دقیقه ارسال شده است

این کد رو بذار و در امد کسب کن





کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 28
  • کل نظرات : 2
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 11
  • آی پی دیروز : 3
  • بازدید امروز : 30
  • باردید دیروز : 4
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 1
  • بازدید هفته : 91
  • بازدید ماه : 245
  • بازدید سال : 977
  • بازدید کلی : 6,686